- شناسه خبر : 22413
هنری که به دل خاک رفت
سید محمد نقوی(۱۴۰۳_۱۳۰۹)؛ آخرین بازمانده هنر سنتی پالاندوزی در نوشآباد در سن ۹۴ سالگی از دنیا رفت و این هنر را با خود به دل خاک برد.
او این شغل موروثی را از پدرش، سید حسن آموخته بود و به همراه برادرش، سید رضا بیش از هفت دهه در نوش آباد، روستاهای و شهرهای همجوار و حتی در اقصینقاط کشور به این حرفه مشغول بودند.
آنها برای کار به سفر میرفتند و در روستاها مستقر میشدند و گاه چند هفته و بعضاً چند ماه آنجا بیتوته میکردند و برای چهارپایان(الاغ، قاطر و اسب) که وسیلههایی برای سواری، مسافرت و کار بودند؛ پالان میدوختند.
در اتاق، حیاط، دلان خانه و بعضا در کوچه، بساط پالان دوزی ایشان پهن بود، کمی آنسوتر از این دو برادر، مرحوم حاج یوسف سیاهخوانی، پالان دوزی میکرد.
پالان دوزها، سفال و کاهِ گندم و جو را مرتب و دسته دسته و بعد جُل پیچ میکردند؛ با دست و وسیلههای دیگر آنها را بر هم میکوفتند و با درفش و جوالدوز و نخ ضخیم میدوختند. جُل هم بسته به نوع سفارش و تمکن سفارش دهنده از پارچه، جُلّه، گونی، نمد، زیلو، کرباس، قالیچه و امثال اینها بود.
پالاندوزی از هنرهای مورد نیاز و پُرمشتری قدیم بود و در زندگی کشاورزی بااهمیت بود. به یاد دارم قریب دودهه پیش که برای مصاحبه به منزل دکتر محمود روحالامینی_پدر علم مردم شناسی ایران_ رفته بودیم؛ تا وارد شدیم پالانی در وسط اتاق دیدیم. او در منزلش در تهران موزهای از آلات و اسباب کشاورزی و دامداری داشت و در، دیوار، کف و سقف اتاقهایش پُر بود از انواع داس، ترازو، خیش، پالان، زین، چراغ و … . او مشابه این منزل را در پاریس هم درست کرده بود.
هنر دیگر سید محمد، نی نوازی بود؛ او این هنر را در سنین جوانی و به شکل سنتی و با نی فلزی از سید حسن مستوری و دیگر چوپانهای آن روزگار آموخته بود. دههها در نوشآباد و جاهای دیگر برای تعزیه و هیأت، نی مینواخت.
سید، سالیان متمادی همراه تعزیه خوانانِ دورهگرد نشلجی به سفرهای دور و نزدیک میرفت و برایشان نیزنی میکرد.
او در سفری به قم با نی چوبی آشنا شد و بعد دوستانش از جمله استاد جهان آقایی را به قم برد و رفته رفته، نی چوپی را جایگزین نی فلزی ساختند. البته این آشنایی باعث شد؛ استاد جهان، حرفه نیسازی را به شکلی گسترده پیبگیرد به گونهای که الان آوزاه نیهای او تا دور دستها هم رفته و مشتریهایی از دور و نزدیک برای خرید نیهای او میآیند.
سید محمد نقوی آدمی به غایت خوشخُلق، گرم، مهمان نواز و اهل ارتباط و تعامل بود.چاشنیِ بیخیالی، راحت گرفتن زندگی، خوشمشربی و شوخطبعی، معاشرت با او را شیرینتر میساخت.
عاشق نی و تعزیه بود و گاه با دوستانش تا پاسی از شب، گعدهٔ نی و آواز داشتند.
با پینه دست و عرق جبین عائله و اولادش را نان داد و بزرگ کرد. مدتی رنج بیماری زمینگیرش کرد؛ اما در بستر بیماری هم صمیمی و گرم بود.
پارسال که در همایش آئینه آسمان در حسینیه محبان کاشان، به عنوان یکی از هنرمندان آئینی از او تجلیل شد؛ پای آمدن نداشت و نوهاش لوح و تندیسش را گرفت.
روحش شاد باد.