67 سال روایتگری عاشورا در روستای قزاآن

در برخی روستاهای تابع کاشان از ابتدای ماه محرم تا روز عاشورا تعزیه خوانی می شود. قزاآن یکی از این روستاهاست، که در 5 کیلومتری جنوب غربی قمصر و در 40 کیلومتری کاشان قرار دارد.در این روستا حدود 18 خانوار ساکن هستند اما در ایام محرم جمعیت آن چندین برابر می شود و قزاآنی هایی که ساکن این روستا نیستند برای برپایی سوگواری سالار شهیدان به این روستا می آیند.

حدود 150 سال است که آیین تعزیه خوانی در روستای قزاآن برپا می شود و از قدیم الایام مسوولیت اجرای نمایش تعزیه با افرادی خاص بوده که این افراد عموما تا میان سالی و کهولت در نقش خود باقی می ماندند و غالبا پس از آن افتخار شبیه خوانی هر نقش به صورت میراثی خانوادگی از پدر به پسر منتقل می شود و همین امر سبب شده که شبیه خوان ها در گذر سال ها به تاریخ شفاهی این روستا بدل شوند.

یکی از این افراد «عباسعلی محسنی» است کسی که در مدت 67 سال است که در روستای قزاآن تعزیه خوانی می کند، فرصتی پیش می آید تا در گفتگویی با وی تا از تاریخچه و تجربیاتش از این نمایش آیینی مذهبی سخن بگوید.

 

 

*ابتدا کمی از نحوه ورودتان به تعزیه خوانی بگویید؟

پدربزرگم‌ برای نخستین بار تعزیه خوانی را به روستای قزآان آورد، پدرم مکتب دار بود قرآن یاد می داد و شبیه خوانی می کرد از بچگی با تعزیه دمخور بودم.
پنج سالم که بود شبیه خوانی را با نقش عبدالله آغاز کردم و بعدها افتخار خوانش نقش امام حسین (ع) را پیدا کردم هم اکنون۷۲سال دارم و تاکنون ۲۵۰مجلس نقش امام را خوانده ام همچنین این رسم سینه به سینه گشته و الان که کمی کسالت دارم بنده زاده ام نقش امام حسین را می خواند.

*پدربزرگتان چگونه نسخه های تعزیه را بدست آورد؟

پدر بزرگم ملاغلامرضا، حدود دویست سال پیش نزد ملاحبیب الله شریف درس طلبگی می خواند، آن زمان تصمیم می گیرد تعزیه را به روستا بیاورد و سرانجام با میانجی گری ملاحبیب الله موفق می شود هربار یک گفت و گو از مجلس کامل را از میرغم قرض بگیرد.

پدربزرگم روزها سر زمین کار می کرد و درس می خواند، آن روزها سوراخی روی سقف خانه ها بود که نقش نورگیر را داشت و چون وسیله روشنایی مناسب نبود پدربزگم از طریق همان نورگیر شب ها زیر نور ماه نسخه هارا کپی میکرد تا مجلس ها تمام شد.

*کمی در مورد نسخه ها توضیح می دهید؟

نسخه های متعددی وجود دارد ،مثل انجم، شمال، اراک نسخه های متعدد دیگر، در زمان ناصر الدین شاه تکیه دولت از میان تمام اینها نسخه میرعزای کاشان را انتخاب می کند و ناصرالدین شاه دستور می دهد فقط از همان نسخه استفاده شود این نسخه را بعدها میرغم پسر میرعزا تصحیح می کند.

*نسخه ها ازقدیم تغییر کرده اند؟ وزن نسخه ها چگونه است؟

بله تغییراتی جزئی داشته اند قدیمی ها آدم ها متعصبی بودند گاه ناسزاگویی هایی درمورد یزید و شمر در نسخه ها بود الفاظ رکیک اصلاح شده مضاف بر آنکه من هم در نسخه هایم اندک تغییری داده ام مثلا بجای صفت هایی چون بیچاره و فلک زدا برای حضرت زینب (س) واژگانی چون دخت شجاعت را گذاشته ام تا شانیتشان را بهتر به نمایش بگذارم.
وزن نسخه ها هم باید مطابق با طبل و نوایی که نواخته می شود باشد ممکن است در یک شعر واحد ریتم بیت بالایی با بیت پایینی فرق کند.

*شبیه خوانی نقش امام حسین(ع) تاثیری هم در زندگیتان داشته است؟

یقینا با تمام زندگانیم عجین شده است شش دانگ حواسم را جمع می کنم کاری خلاف شان خادم امام معصوم انجام ندهم، سر هر سفره ای ننشینم، هر محفلی نروم.
مردم هم از ما توقعات زیادی دارند نحوه برخوردم با مردم باید صحیح باشد مبادا سلامی را بی جواب بگذارم ، یا با یکی گرم بگیرم و با دیگری نه!خلاصه که نقش امام را بازی میکنیم رسممان هم باید شبیه او باشد.

*استقبال مردم از تعزیه چگونه است؟

مردم همیشه با مهربانی و ایمان استقبال کرده اند اما هر کاری موافق و مخالف دارد. به همان نسبتی که مردم دل می دهند و استفاده می کنند،افرادی هم هستند که مخالفت می کنند.

امروز تعزیه عرصه نمایش حق است، دفاع از حق محرک ظالم است نمی توانند هضم کنند که مثلا جوانی چون علی اکبر برای تخقق حقیقت جان می دهد به همین علت بهانه می کنند که وقت مردم را نگیرید، خاک و سر و صدا به پا نکنید.

*در آخر یکی از خاطراتتان را برایمان بگویید.

تمام زندگی خاطره است خاصه در این شغل از سلامت کودک پنج ساله پس از سقوط از پانزده متر ارتفاع گرفته تا دمر شدن اسب تعزیه را می توان اشاره کرد. ولی چند سال پیش یکی از جانبازانی که در جنگ تحمیلی دچار موج گرفتگی شده بود نقش یکی از سپاهیان یزید را بازی می کرد من در گودال قتلگاه بودم شمر روی سینه ام نشسته بود که یکباره این عزیز با چماقش حمله ور شد من با سرعت دویدم و اورا محکم گرفتم تا حالش بهتر شد بعد کلی از من تشکر کرد چون چماق ها سنگین هستند و ممکن بود اتفاق بدی رخ دهد.

 

گفتگو از: حانیه ابوالحسنی

 


    مریم جلالی قزاانی
    (1) (1)

    مریم جلالی قزاانی

    شهریور 31, 1398

    سلام وخسته نباشید متن بسیار جالبی بود من نوعی زمان قبل از ازدواج در روستا تعزیه خوانی را دوست داشتم همچنان بعضی اوقات برای خانواده تعریف می کنم، برای این بزرگواران احترام خاصی قائل بودم،اجرای این برادران مخصوصا آقایان محسنی،شعبانی،اختر ،تک تک بزرگواران در ایفای نقش خود تبهر خاصی داشتند ، به نظرم بهترین وزیباترین حس ها را به تماشاگران می دادند از صمیم قلب برای تک تک بزرگواران در این هیته ی کاری سلامتی وموفقیت روز افزون را از خدای منان خواهان وخواستارم در کنار خانواده شان انشاالله🙏

    (0) (0)

    خرداد 17, 1401

    خدا قوت من از بچه گی عاشق تعزیه خوانی بودم وهستم خیلی دوست داشتم افراد قدیمی باز هم بخوانند چون باتمام وجود زیبا اجرا میکردنند وصدای زیبا ی انها از قدیم یادم هست که فیلم برداری میکردند حداقل فیلم وصدای انها رو باسی دی پخش کنید تاهمه مردم استفاده کنندروستای زیبای قزاان

    صدیقه مسعودیان
    (0) (0)

    صدیقه مسعودیان

    مهر 19, 1401

    سلام وبا درود بی پایان به دایی عزیزم که افتخار و اینو داشتم که از بچگی شاهد زحمات و اجرای پر شور تعزیه خوانی شان‌ بودم که در سخترین شرایط حتی موقع کسالت با جون و دل در رکاب امام حسین (ع) پیام رسان کربلا بودند و در سرما و گرما طاقت فرسا نقش خود را اجرا میکردند درود بر بندگان مخلص خداوند .

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *