تقدیم به همکارم «مهشاد»

هیچگاه او را ندیده‌ام،
ولی سایه‌ی قلمش را خیلی جا دیده، خوانده،
و خواهم دید.
سایه‌اش بر سر «حریق‌های زاگرس‌» خواهد بود.
سایه‌اش بر سر قطع «جنگل‌های هیرکانی» شمال‌ خواهد ماند.
سایه‌اش بر سر «جنگل آقمشهد» ساری‌ خواهد ایستاد.


برای همين، همه جا، هر وقت و هر زمان، قلمی برای دفاع از طبیعت کشورم بردارم، «مهشاد» را کنار قلمم، خواهم یافت.

مهشاد، خبرنگار متعهد سازمان جنگل‌ها بود، این‌را «کارشناسان حوزه مدیریت روابط عمومی سازمان» می‌گوید.

شفیعی می‌گوید: «علیرغم برنامه‌های سنگین به منظور «اجرای روز جهانی بیابان‌زدائی»، رئیس سازمان تمام برنامه‌های خود را، کنسل می‌کند تا در تشیع جنازه او شرکت کند.»

هرچند بسیاری از مدیران ارشد دولتی در مراسم یادبود مهشاد، شرکت کردند،
بعضی‌ها حضورشان حاشیه ساز شد.
بعضی‌ها قول پیگیری مقصران حادثه را دادند،
بعضی‌ها قول پیگیر مقصران عدم اجرای پروتکل‌های بهداشتی را دادند،
ولی بعضی‌ها،
آرام آرام گریستند
و بغض گلوهایشان را می‌فشرد.

ولی هرچه بود و هست،
منابع طبیعی کشورمان،
طبیعت زیبای وطن‌مان،
یک یاور،
یک باور
و یک حامی بزرگ را از دست داد.

یعنی کی می‌شود، ما حادثه‌های این‌چنینی را دیگر نبینیم؟
کی می‌شود، شاهد مرگ عزیزانی هم‌چون  «ریحانه» و «مهشاد» دیگر نباشیم.

به قول تیتر ایسنا، آیا «زمانی برای مستی اتوبوس‌ها» تمام نمی‌شود؟
چه زیبا «محمدرضا‌شفیعی‌کدکنی» یاد درگذشت فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط زیست را گرامی داشته است:

«آن لحظه‌های جوانی ما بود
آن لحظه‌ها که روح، در آن‌ها
مثل نگاه آهوی کوهی
بر دشت و بر گریوه رها بود»

 

✍علی خالوئی کنشگر محیط زیست و لیدر طبیعت‌گردی کاشان


دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *