- شناسه خبر : 20709
یاران کاشانی میرزاکوچکخان جنگلی
پس از شکست انقلاب مشروطه و با آغاز جنگ جهانی اول که نیمه شمالی ایران در اشغال روسیه تزاری و نیمه جنوبی آن در تصرف انگلیس بود، تعدادی از وطندوستان دینمدار از چهارگوشهی این مرز و بوم، دور هم جمع شدند و جمعیت «اتحاد اسلام» را با هدف آزادی از سلطه استعمار، اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت و رفع بیعدالتی، و مبارزه با خودکامگی و استبداد داخلی شکل دادند.
پس از ملاقات دکتر حشمت، یکی از رهبران اتحاد اسلام با میرزاکوچکخان، آنها تصمیم میگیرند که گروهی را برای مقابله و مبارزه جدیتر با بیگانگان و دستنشاندگان داخلی آنها در جنگلهای گیلان سازماندهی کنند. در ابتدای امر، مرکز ثقل و مغز متفکر جنبش جنگل را هیئت اتحاد اسلام تشکیل میداد که کمیتهای بود متشکل از تعدادی روحانیون و افراد غیرروحانی که در میان آنها دو کاشانی به نامهای دکتر سید عبدالکریم کاشی و سید رضا کاشی حضور داشتند.
سید عبدالکریم و سید رضا از نخستین یاران این گروه بودند که در سال 1294 شمسی و از بدو شکلگیری جنبش جنگل به همراه میرزا کوچکخان وارد جنگلهای گیلان شدند. وقتی که آنها مبارزه را شروع کردند، فقط 132 نفر بودند؛ اما به تدریج با موفقیتهایی که کسب میکنند، مردم با آنها بیعت کرده و به تعداد آنها افزوده میشود.
دکتر سید عبدالکریم کاشی در کنار پزشک کاشانی دیگری به نام سید محمودخان کاشی از اطباء و اعضای کمیسیون بهداری جنبش جنگل بودند. آنها علاوه بر اینکه با طبابت و مداوای مجروحین و مبارزین به این جنبش یاری میرساندند، مسئولیت کلیه امور بهداری را در سراسر نقاطی که زیر نظر این جنبش اداره میشد به عهده داشتند. این پزشکان فداکار علاوه بر انجام وظایف حرفهای خود، گاه نیز همچون مجاهدی شریف اسلحه به دست میگرفتند و یا در سازماندهیها شرکت میکردند.
پس از انقلاب 1917 روسیه و خروج ارتش تزاری از ایران، با پیروزیهایی که این جنبش به دست آورد، میرزا کوچکخان و یارانش توانستند جمهوری شورایی ایران را در نواحی شمالی کشور تاسیس کنند. در این زمان بود که دکتر سید عبدالکریم کاشی به عنوان مستشار اداره بهداشت در این حکومت به کار گماشته شد.
جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچکخان جنگلی، پس از چندین سال پایداری و مقاومت در برابر استعمار و دستنشاندگان آن، به دلیل بروز اختلافات داخلی و پس از کودتای اسفند 1299 توسط رضاخان فروپاشید؛ و میرزا کوچکخان در 11 آذر 1300 در حالیکه از تعقیب نیروهای قزاق میگریخت، در ارتفاعات خلخال از شدت سرما و بوران درگذشت.