- شناسه خبر : 19185
شهردار ؛ الان شهردار است
رئیس محترم شورای کاشان پایش را داخل یک کفش کرده است که الا و بلا شهردار باید برود. اول گفتند که چرا خانواده شهردار ساکن شهر نیست. یعنی شهردار برود دست زن و بچهاش را بگیرد و به کاشان بیاورد تا باهم زندگی کنند. بعد معلوم شد که گویا این بهانه است و مشکل جای دیگر است؛ «شهردار حرف گوش نمیدهد»! یکی از آقایون شورا اعتراف کرد که چند نوبت با شهردار جلسه گرفتهاند؛ البته با حضور وزیر سابق کشاورزی! از جناب وزیر خواستهاند که از شهردار بخواهد حرف شورا را گوش بدهد ولی باز اثری نکرده است. چند روز پیش که همه این تلاشها به جایی نرسید سوال کردهاند که چرا مثلاً آشغال فلان خیابان جمع نشده است و آن خیابان دیگر آسفالت شده یا نشده تا مقدمات استیضاح فراهم گردد.
همۀ اینها بدان معنی است که شهردار باید برود! اگر به زبان خوش رفت که هیچ! وگرنه …. بیم آن میرود که رئیس شورا و دوستانش به دفتر شهردار ریخته و خدای ناکرده کار به جاهای باریکی بکشد!! تازه بنده خدا امام جمعه محترم پا درمیانی کرده و اعضای شورا را دعوت به صبر و آرامش کرده است.
خدایی این سطح از گفتوگوی «کارشناسی» همراه با «احترام» و «قدردانی» در فضایی از «صبر» و «آرامش» برای کاشان زیاد است!! کاشانی که این قدر من و من میکند که چه بودهام و چه کردهام!! حتی شهروندان از خواندن و دیدن این چیزها آن هم شرم دارند و خجالت میکشند. کجا بودهایم و به کجا رسیدهام؟!
کاری نداریم اعضای محترم شورای کاشان به چه طریقی انتخاب شده و در این جایگاه قرار گرفتهاند، گذشته است! کاری به این هم نداریم که شهردار محترم به چه طریقی انتخاب شده است و در این جایگاه نشسته است! این هم گذشته است. تخصص مرتبط داشته است یا نداشته؛ کار نداریم! اینها مال گذشته است و در زمان خودش باید به آن فکر میکردیم. ولی الان که این بنده خدا با وجودی که از شهر دیگر است ولی در این شهر خدمت کرده و میکند. نزدیک به دو سال است که در این جایگاه قرار گرفته و کار میکند. اهل «دوربین» و «نمایش» و «حاشیه» هم نیست. آیا یک قدم برای کاشان برداشته است؟! اگر یک قدم برداشته است باید «احترام» و «قدردانی» شود! نه به خاطر خودش! بلکه برای خودمان! که رسم «احترام» و «قدردانی» بماند.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان شهری و شورایی مهمترین عامل مدیریت مطلوب شهری «ثبات» است. بعضیها میگویند شوراها اجازه بدهند یک شهردار دو دوره بماند و کار کند! دو دوره پیشکش! با این خط و خطبازی چنین ثباتی دور از ذهن است! حداقل اجازه بدهند شهرداری که خودشان انتخاب کردهاند یک دوره بماند! حالا چهارتا حرف شورا را هم گوش نکرد! نکرد که نکرد! آسمان که زمین نیامده است! همین که یک شهردار توانسته است در این مدت محدود این همه کار انجام برای یک شهر انجام بدهد چیزی شبیه معجزه است. باید بدیهای احتمالی را پای خوبیهای زیادی گذاشت که مشهود است!
پروژه زیرگذر مدخل شهر را -فارغ از ماهیت موضوع- به سرانجام رسانده است که باید از زحمات شهردار و شهرداری قدردانی کرد. مشکلات مالی پروژه را حل کرده است که آن هم کار بزرگی است. آسفالت معابر شهری را تسریع کرده است، سرویس اتوبوسرانی را که سالها و دورهها به حال خود رها شده بود سر و سامان داده و نوسازی کرده است و افزون بر همۀ اینها به نظافت و فضای سبز شهر هم رسیدگی کرده است که آن هم به تنهایی تمام انرژی شهرداری را به خود اختصاص میدهد. البته ممکن است چند آشغال و زباله در گوشهای از کوچههای شهر جامانده باشد. آیا باید آن را پیدا کرد و در چشم شهردار کوبید و شهردار برکنار کرد و استیضاح کرد؟! خدا را خوش میآید؟! رسم انصاف و جوانمردی است؟!
تازه شهردار الان شهردار است! شهرداری که قرص و محکم سکان مدیریت شهری را به دست گرفته و برای عمران و آبادانی شهر همۀ هجمهها، نامهربانیها و ناملایمات را بر جان خریده است تا مدیریت شهری بیثبات نگردد و با چالش مواجه نگردد. باور دارم بسیاری از منتقدین سابق شورا و شهردار به واسطه مواضع این روزهای شهردار به احساس خوبی رسیدهاند.
«آرامش» دست کم از «ثبات» ندارد. مهمترین عامل برای مدیریت مطلوب شهری «آرامش» است. وقتی در شهر آرامش نیست هیچ کس نمیتواند کار کند. بلاتکلیفی گریبان کارکنان سازمان را میگیرد. از کارمند جزء گرفته تا مدیران ارشد! آیا کسانی که آرامش یک نهاد و سازمان را با مواضع گاه و بیگاه خود بر هم زدهاند و به همین واسطه هزینههای گزاف بر شهر تحمیل کردهاند؛ پاسخگوی اتلاف منابع مردم هستند؟!