- شناسه خبر : 18843
سحر خوان نشلجی قریب نیم قرن است بر فراز کوه می خواند
سحر خوانی گونه ای دیرین و سنتی از مناجات خوانی است که ساعتی پیش از اذان صبح خوانده می شود.
سحرخوانی در ماه مبارک رمضان، رونقی مضاعف پیدا می کند.
در منطقه فرهنگی کاشان نیز چون دیگر بلاد، این سنت سحری از دیرباز بوده است و سحرخوانان زیادی در نیمه شب به بام خانه ها، مساجد، تکایا و…می رفته اند و یا در میانه کوچه و برزن و با نغمهٔ سحرگاهی، روز داران را برای عبادت و صرف سحری بیدار باش می داده اند.
این آئین، مثل خیلی از سنت های قدیمی با گسترش فناوری رنگ باخته و دیگر کمتر کسی از سحرخوانان قدیم به جای مانده اند.
اما در روستای نشلج کاشان هنوز کسی هست که سحرهای رمضان کلاه نمدی بر سر می گذارد، عبایی به دوش می اندازد وبه فراز کوه می رود تا سحرخوانی کند.
کربلایی غلامرضا حسنارودی که صد و اندی سال است اجدادش از حسنارود به نشلج آمده اند؛ حدود یک ساعت و نیم مانده به اذان صبح بر تپهٔ مشرف به روستا حاضر می شود و حدود نیم ساعتی نوای مناجات سر می دهد.
او که متولد ۱۳۳۷ است، بعد از بازنشستگی از کارخانه، به کشاورزی مشغول شده است.
حسنارودی که از بیست سالگی سحر خوانی می کند؛ قریب نیم قرن است که سحرهای رمضان می خواند:
الهی بنده گم کرده راهم
بده راهم که سرتا پا گناهم
ز بار معصیت خم گشته پشتم
نجاتم ده که من در قعر چاهم
او وقتی می بیند که روزه داران یک، یک، چراغ خانه هایشان را روشن می کنند و برای عبادت آماده می شوند؛ بسیار از سحر خوانی اش لذت می برد.
هنوز خیلی از قدیمی های نشلج به جای زنگ ساعت و تلفن و صدای رادیو و تلویزیون، عادت دارند که با صدای کربلایی غلامرضا بیدار شوند.
غلامرضا، سحر خوانی را به طور مروثی از پدرش، ذبیح الله و دایی پدرش اوسا نصرالله سلمانی به ارث برده است.
شب های قدر اشعار سحر خوانی او در مدح و رثای امام اول شیعیان حضرت علی(ع) است. در این شب ها حدود بیست، سی نفر از جوانان روستا روی تپه، پای سحر خوانی می نشینند.
کوه پل، تپه ای است که کربلایی غلامرضا بر فراز آن می خواند. در حالی که کوه های مارن، شیرن و سیاه در دو طرف و روبروی او، روستای نشلج را احاطه کرده اند.
به راستی که نسیم مسحور کننده سحری، دلهای سحرخیزان زیادی را مجذوب خود ساخته و می سازد:
مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امید وار من دارد