حاشیه‌نوشتی بر عکاسی از گروبندی کبوترها در کاشان:

کبوترها در میدان مسابقه

ابتدا تا انتهای تیر ماه هر سال موعد مناسبی است برای گروبندی کبوتران. گروبندی یعنی قرار و مدار دو کبوترباز درباره اینکه جگرگوشه‌های زبان‌بسته‌شان به چه ترتیبی مسابقه بدهند. مزرعه ملاحبیب یا همان زمین‌های به اصطلاح پشت خط میدان مسابقه است. مقدمات مسابقه از چند ماه قبل شروع شده اما من بعد از ظهر یک روز پیش از آغاز رقابت اصلی در محل حاضر می‌شوم تا شاید بشود گزارش تصویری دندان‌گیری از این سنت دیرینه که پای علی حاتمی را هم برای طوقی و خیلی از مستندسازان دیگر را به کاشان کشیده است، جمع و جور کرد.

 

انگار از چشم‌هایم خوانده‌اند که از کبوتر و کبوتربازی چیزی نمی‌دانم و بنابراین از همان دقایق اول در توضیحات مبسوطشان از چگونگی ماجرا و روند کار مطلعم می‌کنند. چکیده آن حرف‌ها از این قرار است که از ساعتی مانده به غروب تا حدود نیمه‌های شب آخرین آمادگی‌های لازم صورت می‌گیرد. یک کاغذ بزرگ تایپ‌شده با لوگو و سرصفحه جلویم می‌گذارند و با گفتن ((این محکم‌ترین نمونه قرارداد است)) به خواندنش ترغیبم می‌کنند. ۳۰ تبصره درباره نحوه برگزاری مسابقه دارد تا جای هیچ مسئله و اختلافی بین طرفین نباشد. پایین این قرار و مدار رسمی را دو رقیب کاشانی و اصفهانی امضا کرده بودند و امضای سایر شاهدان هم در پشت کاغذ برای محکم‌کاری بیشتر ضمیمه شده است. یکی از تبصره‌ها می‌گوید، هر طرف می‌تواند در زمین رقیب حداکثر ۱۰ نماینده داشته باشد و چرایی حضور دوستانی از اصفهان در جمع معلوم می‌شود.
تا هوا تاریک نشده است باید کبوترهای حاضر در مسابقه مهر شوند. به روی بام خانه‌باغ می‌رویم. سیدمصطفی؛ صاحب کبوترها داخل قفس بزرگی می‌رود که شش اتاقک در آن است. درهای هر کدام را با دقت باز می‌کند تا تعداد کبوترها را یک بار دیگر چک کند. عدد که به ۱۷۵ می‌رسد لبانش از حرکت بازمی‌ماند. یکی از آنها که دستی بر آتش دارد با خواهشی تحکم‌گونه از حاضران روی بام می‌خواهد عقب روند. همه اطاعت می‌کنند. دو نفر از تیم کاشان و یک نفر از تیم اصفهان داخل قفس بزرگ می‌مانند و یک نفر دیگر از تیم اصفهان هم، بیرون در کنار قفس نشسته است. یکی پرنده را از داخل اتاقک بیرون می‌آورد، دومی کبوتر را می‌گیرد و نماینده اصفهان در حالیکه مهر را بر دم کبوتر می‌زند، شماره‌ای را بلند می‌گوید تا نفر چهارم نشسته در بیرون در دفتر ثبتش کند. همه اینها تمهیدی است برای جلوگیری از اشتباه در شمارش کبوتران مهرشده. هدف از مهر زدن این است که معلوم باشد کدام کبوترها در گرو شرکت می‌کنند. همزمان با کاشان، در اصفهان هم مشابه همین اتفاقات رقم می‌خورد.
بعد از مهر زدن فقط صاحب کبوتر و نماینده رقیب می‌توانند روی بام بمانند تا آب و دانه به کبوترها بدهند. آخر شب دیگر هیچکس حق ندارد روی بام بماند تا طلوع آفتاب.
رقابت رأس ساعت شش صبح آغاز می‌شود و من بار دیگر به میدان رقابت بازمی‌گردم با چشمانی بی‌رمق از بی‌خوابی. شرکت‌کنندگان تنها سه دقیقه برای پر دادن کبوترها از بام وقت دارند. سیدمصطفی استرس دارد، نگاهش داد می‌زند نگران است اما خیلی بداخلاقی نمی‌کند. پرنده‌ها پر نمی‌زنند و سیدمصطفی نمی‌خواهد به زور بلندشان کند و از طرفی قوانین مسابقه شوخی‌بردار نیست. هر جور شده آرامشش را حفظ می‌کند و در آخرین ثانیه‌های باقیمانده موفق به پردادن همه کبوترها می‌شود.
حالا دیگر هیچ کس نباید روی بام بماند مگر دو نماینده از طرفین و داور وسط که نقش حَکم دارد و البته چند کبوتر بال بسته که نقش دام برای کبوترهای مسابقه را دارند. هر وقت بین دو نماینده اختلاف نظری پیش بیاید، به داور وسط رجوع می‌کنند. بقیه نمایندگان رقیب که از اصفهان آمده‌اند در اطراف باغ سر و گوش آب می‌دهند تا یکبار تیم مقابل سیاهی یعنی تقلب نکنند.

من اجازه حضور روی بام در طول مسابقه را ندارم اما برایم توضیح می‌دهند که داورها در لیستی که دارند ساعت فرود تک‌تک کبوترها را نوشته و محاسبه می‌کنند هر کبوتر چقدر در آسمان بوده است. مثلا اگر پرنده‌ای ساعت ۱۱ بنشیند یعنی پنج ساعت در آسمان بوده است. با نشستن آخرین پرنده مجموع دقایق کل محاسبه شده و بر تعداد کبوترها یعنی ۱۷۵ تقسیم می‌شود؛ معدل هر طرف رقابت که بیشتر باشد برنده خواهد بود و نتیجه با امضای داوران رسمیت پیدا می‌کند.
در طول مسابقه نماینده حریف که روی بام است می‌تواند جلوی هر آنچه را که مخل مسابقه بداند بگیرد و طرف مقابل هم جز تمکین راهی ندارد.

آفتاب تیزتر می‌شود و هنگام صرف صبحانه‌ای مختصر به همراه حدود ۵۰ تماشاگر مردی که در گوشه کنار کوچه و باغ نشسته‌اند به فضای امن و خنک اتاق‌‌ها پناه می‌بریم. یکی از دوستان سیدمصطفی می‌گوید:((کسی که کبوترباز است نمی‌تواند بیکار باشد چون این کار خرج دارد. مسابقه‌ای اینچنین حدود چهل میلیون خرج برمی‌دارد. باید از بعد اینکه پرهای کبوترها چیده
شد شروع به آماده‌سازیشان کرد. فقط چهار میلیون خرج غذایشان کرده‌ایم. دانه‌ای که کبوتر بلندپرواز می‌خورد باید سبک باشد و پرنده را سنگین نکند. خرج مهمان‌ها هم با ماست. به هر حال خود همین پذیرایی خرج دارد. من خودم بنا هستم و دو سه ماهی است سر کار نرفتم تا به سیدمصطفی کمک کنم، حساب کن ببین چقد دستمزد از کفم رفته است)).

داور وسط هم که از آفتاب گریزان شده است پیش ما می‌آید و از دانسته‌هایش می‌گوید: ((الآن کبوتربازی یک ورزش محسوب می‌شود. در کشورهای اروپایی برایش غوغا می‌کنند و دم و دستگاهی مثل فدراسیون دارند. مرکز کبوتربازی اروپا آلمان است. آنها بیشتر کبوترهای مسافتی دارند. فرق کبوتر مسافتی و بلندپرواز این است که اولی به دونده ماراتن می‌ماند و باید مسافتی مشخص را در کمترین زمان ممکن طی کند، دومی در منطقه‌ای مشخص اوج می‌گیرد، دور می‌زند و بدون اینکه بنشیند باید بیشترین زمان ممکن را در آسمان بماند. این ورزش کم‌کم دارد تفریح سرمایه‌دارهای ایران می‌شود چون خرجش زیاد است. شما نگاه نکن اینجا حدود ۲۰۰ کبوتر گرو گذاشته‌اند، در بعضی رقابت‌ها این تعداد به چند صد و حتی هزار می‌رسد)).

حوالی ظهر است و چون شب قبل نخوابیده‌ام خدا خدا می‌کنم که هر چه زودتر آخرین کبوترها هم بنشینند. دیگر حالی نمانده است. به اندازه کافی هم عکس برداشته‌ام. حدود ساعت دوازده خبر می‌دهند که کار رقیب اصفهانی با میانگین پرواز چهار ساعت و ۴۰ دقیقه به پایان رسیده است درحالیکه هنوز کبوترهای سید مصطفی در آسمان هستند و این یعنی طرف کاشان برنده است اما برای اینکه همه چیز دقیق باشد باز هم باید منتظر ماند.
بعد از ناهار چرب و نرم جوجه کباب آخرین کبوترها هم بر بام فرود می‌آیند و از دل حساب و کتاب‌ها، میانگین شش ساعت و ۲۰ دقیقه به دست می‌آید. حالا موقعش است که لبخند بر چهره سیدمصطفی بنشیند و نگرانی‌ها به لذت پیروزی بدل شوند. این شادی در چهره دیگر دوستانش هم دیده می‌شود؛ همان‌هایی که در این مدت کنارش بوده‌اند تا سربلند میدان باشد و برنده جایزه‌ای که در قرارداد آمده بود پنج شاخه گل است!

گزارش و عکس: مهدیار زمزم

 

 

 

 


    m. opkio
    (3) (7)

    m. opkio

    مرداد 1, 1398

    متنفرم از کفتر و کفتر باز از این ادم ها بیکارتر و بی عار تر خودشون هستن

    گلشن
    (4) (0)

    گلشن

    مرداد 8, 1398

    با سلام کبوتربازی(عشق بازی)عشق پاکدلی آلایش سرگرمی وورزش مفرح بانشاط در هوای گرم کاشان خیلی خوب میچسبد ولی ای کاش تصویربردارازیک بام و یک عشق بازحرفه ای تصویربرداری می شد ای کاش؟ کار شما خوبه ولی حیف، شما که این کارمی خواستی انجام بدی روی کانال پربیننده پرطرفدار.

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *