- شناسه خبر : 2249
گزارش سفر به ابیانه:
التماس باران در تاسوعای ویونا
گروه ما جزء معدود گروههایی است که مجوز ورود گرفته است. اساتید دانشگاه در حوزه ادیان، تاریخ و جامعهشناسی و چند نفری هم از اهالی مطبوعات و رسانه گروه را همراهی میکند. راهنمای گروه میگوید «ما خیلی خوششانس هستیم که مجوز ورود به ابیانه در تاسوعا و عاشورا گرفتهایم». امتیاز ویژهای است. حس خوبی به آدم میدهد. آدم را تا آسمان بالا برده و روی ابرها مینشاند. دست خود آدم نیست. نفس سرکش است. چکار میشود کرد؟
به دقت جمعیت را زیر نظر گرفتهام. ببینم چند نفرِ دیگر مثل ما توانستهاند مجوز ورود به منطقهی ممنوعه بگیرند. کار سختی نیست. ابیانه تنها روستای ایران است که اهالی به پوشش محلی وفادار ماندهاند. اکثر ابیانهایها در تهران یا خارج از کشور زندگی میکنند. ولی در هر جای دنیا باشند با لباس محلی به روستا میآیند. فرقی نمیکند. کوچک و بزرگ، دکتر و مهندس، مسئول و غیر مسئول ندارد. همه یکی میشوند. یک رنگ و یکجور. مردها با شلوارهای سیاه و گشاد و خانم ها با پیراهن بلند و چارقدهای سفیدِ گلدار.
جنب و جوش اهالی با لباسهای سنتی در بافت قدیمی آدم را به گذشته دور میبرد. دکتر محمد مشهدی نوشآبادی که تحقیقات مفصلی در این خصوص انجام داده و گروه را همراهی میکند معتقد است: «خیلی از عناصر تاریخی در ابیانه دیده میشود. بافت تاریخی، حفظ پوشش و زبان محلی، چارتاقی یا آتشکده دوره ساسانی، مسجد پرزله با درِ کتیبهدار ایلخانی، مسجد حاجتگاه و معبد هینزا – قدمگاه زبیده خاتون – بخشی از اینهاست.»
چارتاقی یا آتشکده ابیانه با نام «هارپاک» کهنترین اثر تاریخی روستاست. گفته میشود آتشکده؛ نیایشگاه زرتشتیان است. آتش جایگاه ویژهای نزد آنان داشته و مهمترین مراسم و نیایشهای دینی در برابر آتش انجام گرفته است. بسیاری از چارتاقیها – به تصور آتشکده – در سطح کشور تخریب شده و یا تغییر کاربری داده است. ولی چارتاقی ابیانه کم و بیش محفوظ مانده است.
استاد دانشگاه کاشان میگوید: «اسنادی در دست است که در قرون گذشته اهالی ابیانه با زرتشتیان هند مراوده و ارتباط فامیلی داشتهاند. گویا جمعیتی از ابیانه به هند مهاجرت کردهاند ولی اثبات این ادعا نیازمند تحقیق و بررسی بیشتر است. با این وجود ممکن است بعضی از رسوم مانند افروختن آتش همراه با پذیرایی از عزاداران در تاسوعا و عاشورا جلو منازلی که فردی از اعضای خانواده به رحمت خدا رفته ریشه در باورهای کهن داشته باشد البته آتشی که در زمستان پرفروغ است و در تابستان و بهار در حد فراهم کردن چوب و منقل باقی مانده است.»
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ منطقه کاشان مسجد جامع ابیانه را مجموعهای بینظیر از دورهی اسلامی دانسته و میگوید: «محرابِ مسجد جامع منحصر بفرد است. از چوب است. ما معمولاً محراب چوبی نداریم ولی محراب مسجد جامع ابیانه چوبی و آراسته به آیات قرآن از دوره سلجوقی است. یعنی نزدیک هزار سال قدمت دارد. نقوش سقف مسجد از دوره ایلخانی است. در سقف مسجد تاریخ مرمتهای متعدد از دورههای گذشته تا معاصر آمده و به حوادث مهم آبادی و تاریخی ایران اشاره شده است. خودش به تنهایی به اندازه یک کتاب تاریخی حرف برای گفتن دارد.»
عزاداری ابیانهایها دستخوش تغییر نشده است. آیینهای ابیانه هم مثل بافت روستا، لباس و زبان محلی، سبک و سیاق قدیمیاش را حفظ کرده است. گویی این جور مراسم هرچه سادهتر باشد حس و حال بهتری داشته و بیشتر به دل مینشیند. از چراغانی خیابانها خبری نیست. ایستگاه های چایی و آش و این جور چیزها راه را بند نیاورده است. اهالی خانههایی که طی یک سال گذشته عضوی از خانواده را از دست دادهاند کنار در ایستاده و آمادهی پذیرایی از رهگذران و هیئتهای عزاداری هستند. پذیرایی مختصری آماده شده و خیلی ساده و صمیمی بین عزاداران تقسیم میشود. نانِ پنیر و سبزی، حلوا، خرما و شلهزرد است.
دکتر مشهدی آیین «سنگزنی» ابیانه را نیز آیینی با هزاران سال قدمت ذکر کرده و میگوید: قدیمیها اعتقاد داشتند بر هم زدن چوب یا سنگ صدای چک چک باران است. جادوی سنگزنی آسمان را تحریک کرده تا باران ببارد. این آیین که در ابیانه به «جک جکه» معروف است دو قطعه چوب را با نظم و آهنگ خاص بر هم میکوبند. البته این آیین خاص ابیانه نیست. چندجای دیگر هم هست. هیئت «وشاد» آران و بیدگل هر ساله شب عاشورا برنامه سنگزنی دارد.
در هیاهوی جمعیت صدای «چک» «چک» باران گروه را با خود همراه کرده است. نگاهها به آسمان است. التماس باران است. حق در چنگال باطل گرفتار آمده است. کام انسانیت در آتش زر و زور و تزویر داغ بسته است. جام شهادت عطش عزیزترین انسانهای روی زمین را فرونشانده ولی همچنان تاریخ با خود در جدال است. ابیانه زمان و مکان را در هم نوردیده و به کربلا رفته است. بشر در جستجوی راهی است تا خود را از این لکهی ننگ برهاند. دست به دامان آسمان شده است تا قطرهای باران تشنگی امام حسین و یارانش را فرونشاند. ولی خبری از آب نیست تنها اشک نهان است که بر چشمان ویونا جاری است.
گزارش از: عبدالمجید ر فیعی برزکی