گزارش تصویری/ رقص سماع سار

عباس زرین قلم

روز به نيمه رسيده بود، سايه‌ها هم كوتاه، مجالی نبود از تیزی آفتاب برای اندکی آرمیدن، قمقمه آب یک ساعتی بود که تمام شده بود. ناگهان رفتار عجیب این سار لنز دوربینم را به سویش کشاند، می رفت و می آمد و هر بار روی تنه درخت روبه آسمان با خود میخواند و سماع میرقصید. محو تماشایش شدم. آفتاب و تشنگی فراموشم شده بود. او پیوسته میخواند و عارفانه میرقصید و من ثبت میکردم.


دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *