- شناسه خبر : 6071
مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
امیرعباس مهندس* – در اینجا قصد نوشتن بهار یه و چیزی از این دست نیست، تنها بیان اتفاقهایی است که در این ایام بسیار میشنویم و یا میبینیم و آن بیان کننده خوبی و بزرگواری مردمی است که همواره چرخ زیرین آسیاب بودهاند. از توزیع رایگان اقلام خوراکی گرفته تا بستههای بهداشتی، ماسک و دستکش و غیره. بارزترین آنها هم بخشش اجارهها است به واسطه بیماری کرونا و عدم کاسبی و چرخش مالی. تاکنون هم بسیار شنیدهایم که رفتگرها، کارگران خدمات شهری و پارکبانها کیفی یا بستهای را که یافتهاند به صاحبش رساندهاند.
اما یکی از رفتگر محلهی ما کاری کرد کارستان… وی که ساعت چهار صبح در پست خود حاضر میشود و تا ساعت یازده، دوازده مشغول خدمت است و بعداز ظهرها برای گذران زندگیاش بازیافت جمع میکند… نه با فضای مجازی آشناست نه اهل هشتک و پویش… ایشان در روزهای تعطیل هم باید سرکار حاضر باشند. یعنی به عبارتی تعطیلی ندارند.
چند روز به پایان سال دیدم او به بچههای کوچه عیدی میدهد.
همین حرکتش برای منقلب کردن من کافی بود تا او را نوروز ببینم که همچون بهار میبخشد. اینکه کودکان تا پایان زندگیشان محال است مهربانی دستهای چروکیدهای را فراموش کنند که هر شب زبالههایشان را جمعآوری میکند. در چنین فکرهایی بودم که شعر صدای پای آب سهراب خان سپهری برایم تداعی شد.
فتح یک قرن به دست یک شعر
فتح یک باغ به دست یک سار
فتح یک کوچه به دست دو سلام
فتح یک شهر به دست سه چهار اسب چوبی…
** نویسنده و شاعر