- شناسه خبر : 10315
راشهای پانصد ساله بی دفاع
هنوز تیکتاک ساعت دادخواهی و مظلوميت «بلوطهای زاگرسمان» به دهلیزهای گوشهایمان نرسیده بود و در راهروهای اندیشههایمان غلیان میخورد، که دوباره خاک غمبار دادخواهی راشهای ارزشمند پانصد ساله جنگلهای البرزمان بر سر و رویمان ریخت.
آیا شروع سال ۱۴۰۰، و قرن جدید با اتفاقات نامیمون اینچنینی، نمیتواند گوشزد شروع قرنی زیستتخریبپذیر با «عامل انسانی»، دانست.
«انگتارود» روستایی است در نزدیکای آمل، شهرستان نور، روستای نام نا آشنایی، حداقل برای اینجانب.
خبر کوتاه است و دردناک، دویست اصله درخت راش پانصد ساله حواشی روستای انگتارود بریده شده است.
خبر را صفحهی رسمی «حافظان محیط زیست ایران» اطلاعرسانی میکند.
چطور میشود که روستاییان با آن روح لطیف و بیکینه و آلایش، که جانش، خانوادهاش، امیدش و آرزویش؛ طبیعت محل زندگیاش باشد، اینگونه دست به قلع و قمع امید و آرزوهای خود بزند، و خودزنی میکند؟
ما کجای کار، کم گذاشتهایم، «آموزشهای زیست محیطیمان»، یا فقدان بسترهای «اشتغال و بهبود شرایط اقتصادی روستاییان جنگلنشین و یا بیاباننشینهایمان، عدم ايجاد «شغلهای جایگزین»، ناتوانی در ایجاد «بسترهای گردشگری» و «جاذبههای توریستی».
دقیقاً کجای کارمان کم گذاشتهایم که روستاییمان اینگونه با دست خود، خود را به هلاکت میاندازند.
در خبر آمده، از هر خانواده یک نفر میشود «مُعارض طبیعت»، از اینجایش به بعد تعارض و رویاروی و قوهی قهریه با روستانشین بدونچاره، شروع میشود.
قرقبان میگماریم، محیطبان و جنگلبان هزینه میکنیم. دهها رویکردهای حفاظتی و تادیبی و قانون برای متخلفان وضع میکنیم.
که چه بشود، که «راش» البرزمان سَرش به سلامت باشد! آیا با این تدابیر «سر راشِ البرزمان» به راستی به سلامت خواهد بود.
آیا به راستی، راه درست حل معضلات زیستمحیطی جنگلها، بیابانها و مراتعمان، نگاه از بالای حاکمیتی اشاره شدهی چند سطر بالاست؟
چرا نتوانستیم روستاییان را با «مواهب طبیعی جنگل»، «مراتع» و «بیابان» آشنا کنیم که در نهایت به رفتارهای قضایی، آمرانه و مجازات شونده نرسیم؟
کم نیستید از این دست تخریبهای زیستمحیطی مردمی در شهرمان، سوختن گونهای چندین و چندساله در روستاهای مرق، رهق، ازناوه و قزاآن.
ما را چه میشود؟
آیا مقصر اصلی این جراحتهای زیست محیطی کیست؟ مردم یا ارگانهای متولی دولتی؟
آیا مردممانمان، روستانشینان که ناچارند برای رفع نیازهای مالی روزمره و سفرههای خالیشان، دست به قلع و قمع دویست راش پانصد ساله بزنند؟
يا ارگانهای متولی دولتی که زمینهساز شرایط تغییر معیشتی جنگلنشینان و بیاباننشینان را فراهم نکردند؟ آموزشهای لازم را ندادند؟ و در آخر کار را با رویارویهای متقابل رساندهاند؟
آیا به راستی مقصر ذبح «دویست راش پانصد ساله انگتارود مازندران، شهرستان نور» کیست؟
قضاوت با شماست؟ مردم یا متولیان دولتی؟
✍علی خالوئی
کنشگر محیط زیست و لیدر طبیعتگردی