- شناسه خبر : 18682
«یک چشم گریان» و «یک چشم خندان»
از پیروز و دره پریان کاشان تا یوزپلنگ هماستانی
امروز هشتم اسفندماهست، در بهبوهه تلاطمات اقتصادی، و افزایش ناملایمات زندگی، خبرهای میرسد،
دو چشم میگرید،
«پیروز حالش خوب نیست»،
«بسیار هم خوب نیست».
امروز دیالیز میشود.
«یادداشتی از پیروز تا پریان»، نگاشتهیم، ولی راستش را بخواهید جرأت انتشارش را خیر.
اینکه چرا پیروز حالش خوب نباشد، حال مردمانمان نیز قطعا خوب نخواهد بود !
اینکه چرا حال «درهی پریانمان» خوب نباشد،
حال مردمانمان نیز، قطعا خوب نخواهد بود.
اینها، اینجا به هم مرتبطند.
چه بخواهیم، چه نخواهیم!
چه بدانیم، چه ندانیم!
چه خوشمان بیاید، چه نیاید!
چند روز پس و پیش کردیم،
از خیرش گذشتیم.
دردمندی جامعه را،
نشد که بشود بیان کرد.
آخرای شب،
خبری چشم دیگرمان را میخنداند.
«مدیرکل حفاظت از محیط زیست استان اصفهان خبر رصد «یک قلاده یوز پلنگ ایرانی» در استان اصفهان را اعلام کردهست.»
اینکه بالاخره در پناهگاه حیات وحش عباسآباد نائین، یک قلاده «یوزپلنگ ایرانی» مشاهده شده، اميدواريم حال مردمانمان را بهتر کند.
دوربین تلهای دستخوش سیلاب میشود، ولی از آنجا که قرارست حامل خبرهای خوبی باشد، پس از تلاشهای چند ساعته محیطبانان دوربین پیدا میشود،
حافظه سالمست.
و میشود آنچه که باید بشود!
یوزپلنگ هماستانیمان «نر» ست.
ارتباط «پناهگاه عباسآباد نائین» با «درهی پریان» یک شباهتست، استقامت محیط زیست آنجا، با زیادهخواهی معدنداران به نتیجه نمیرسد، فشار معدنداران رهبجای نمیبرد،
ولی در پریان، ارگان دولتی، متقاضیست، هموست که تیشه بر ریشه خود و مردمان میزند، معدندار شخص حقوقیست، نه حقیقی
و اما خبرهای باز از «پیروز»
که چی؟
اینکه بالاخره، مادر پیروز که مجددأ حاملهست؛
شاید حالمان را بیشترهم، بهتر بکند.
ولی علاقهی که ایرانیان به پیروز دارند، از نوع دیگریست،
قصه پیروز در این چندماه گذشته فراز و فرودهای زیادی داشته و دارد.
اینکه میشنوی چندین ماهست آقای «شهرداری» دست از زندگیش شسته، تمام و کمال، شبانهروز، خود را در خدمت او گذاشته،
آدم امید میگیرد.
جان میگیرد،
باید نشست و مستند «گربه وحشی، Wildcat» محصول ۲۰۲۲ آمریکا را دید، تا نزدیکی انسان با طبیعت را درک کرد.
اینکه حال دوستداران طبیعت و حیات وحش را درک کرد.
اینکه چگونه ممکن است حال یک جوانی از مرز جنون و انحطاط برسد به عالیترین مرتبه یعنی دستگیری از طبیعت و عاشق آن شدن.
اینکه چرا مردمان از تخریب «درهی پریان» میترسند،
اینکه چرا «پریان» را فرزند خلف خود میدانند.
در «مستند گربه وحشی» ، جوانی که در جنگ افغانستان شرکت میکند و دچار اضطراب و افسردگی میشود و برای فرار از این بیماری به «جنگلهای آمازون» میرود و با مشارکت در تیمهای نگهداری و پرورش حیواناتی که از قاچاقچیان گرفته میشود، زندگیش دگرگون میشود.
ماجرای «جوان در مستند گربهی وحشی» و «پیروز و شهرداری»، یک دنیا حرف برای آدمها، برای مدیران و تصمیمگیران دارد.
اینکه آدمها مدیران زمین نیستند، که جزئی از طبیعتند.
اینکه چقدر میتواند این جزئی از طبیعت بودنها، حال ماها را خوب کند.
اینکه چقدر «پیروز» و پیروزها میتوانند حال ما ایرانیها را خوب کنند.
اینکه چقدر حال خوب «درهی پریان»، حال کاشانیها را خوب میکنند.