• شناسه خبر : 6373

کاشان من اردیبهشتت بخیر

فاطمه جعفرزاده

فروردین بهاران تموم شد و دومین بچه گل دختر سال، اردیبهشت با بقچه ای پر از عطر یاس و رایحه گل محمدی متولد شد؛ جشن تولد اردیبهشت تو خطه کاشان با تمدن هفت هزار ساله اش تفاوت های زیادی با شهرهای دیگه داره.

اردیبهشت در کاشان فقط دومین ماه سال و خنکای صبحگاه یک روز بهاری نیست، اردیبهشت در کاشان فقط بازیگوشی ابرها، بارش های ناگهانی و زمین خیس از نم باران نیمه شب نیست، اردیبهشت در کاشان فقط خودنمایی گوجه سبز و چغاله بادوم باغات فین تو ظروف میوه سر میز نیست، اومدن اردیبهشت به این دیارلبخند خداست به کشاورزان و گلکاران زحمت کش کاشانی که پس از یک سال مراقبت از بوته های بهشتی، حالا میخوان با برداشت ثمره تلاششون مرهمی برای دست های پینه بسته شون پیدا کنن.

اما امسال جای پای قدم های کثیف ویروس منحوس، بدجور بر روی آجر فرش قرمز پیاده روهای شهرم سنگینی میکنه و گویا باید پیاده روها رو کند و دوباره از اول ساختشون تا همه جا تمییز بشه برای ورود عطر گلاب و مستی بلبل از پیچش نسیم بهاری در لابلای گیسوان گل محمدی.

مگه میشه اردیبهشت بیاد و از جمعیت فراوون مسافرانی که دسته دسته از سرتاسر ایران و جهان برای دیدن گل چینی و گلابگیری به کاشان می یان خبری نباشه؟ اون وقت مردم شهر من که دیگه اردیبهشت ندارن، تکلیف چشم انتظاری بوته های گل محمدی چی می شه؟

اگه گردشگر و مسافری نباشه گلکاران شهرم دیگه با چه لذتی برن گل چینی؟ چطوری گرمای هوا و فرو رفتن خارهای گل رو توی دست های خسته شون تحمل کنن؟

یعنی دیگ های مسی گلابگیری امسال از توی بقچه های بهاری شهرم بیرون نمی یاد؟ وقتی شوقی نباشه و شوری، دیگه لذتی نمی مونه واسه گلکار خسته از یکسال زحمت کشاورزی یا گلابگیر چشم انتظار کسب درآمد حلال برای یکسال زندگی خودش و خونواده اش.

چه زیبا گفته سهراب سپهری آب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری می خورد آب

یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید

یا در آبادی کوزه ای پر می گردد

آب را گل نکنیم

شاید این آب روان

می رود پای سپیدار تا فرو شوید اندوه دلی

دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب

زن زیبایی آمد لب رود

آب را گل نکنیم

روی زیبا دو برابر شده است

چه گوارا این آب

چه زلال این رود

مردم بالا دست چه صفایی دارند

چشمه هاشان جوشان

گاوهاشان شیرافشان باد

من ندیدم ده شان

بی گمان پای چپرهاشان جای پای خداست

مهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام

بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است

مردمش میدانند که شقایق چه گلی است

بی گمان آنجا آبی، آبی است

غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند

چه دهی باید باشد کوچه باغش پر موسیقی باد

مردمان سر رود آب را می فهمند گل نکردنش، ما نیز

آب را گل نکنیم

شیوع سریع یک ویروس تنفسی نوظهور، یک بیماری به هممون ثابت کرد که دیگه تافته جدا بافته ازهم نیستیم، دیگه مشکل منه به تو ربطی نداره معنا نداره، دیگه خودش باید به فکر می بود اهمیتی نداره وقتی روزانه دهها نفر به علت بی توجهی و بی مسوولیتی عده ای مظلومانه مبتلا و گاه تا مرگ پیش می رن.

زنجیره ای که ایجاد شد نه به وسیله مهر و محبت که به خاطر اینکه دیگه حال و احوال من دغدغه فکری تو نبود به اینجا رسید و اگه فقط ” آب را گل نکرده بودیم” الان جای خیلی از عزیزانمون در کنارمون خالی نبود، کسب و کار همشهری هامون از رونق نیفتاده بود، جیب های کارگران و صاحبان صنایع خالی نبود و پاکی حال و هوای شهرمون به زلالی قطره قطره های اشک گل های محمدی باغات قمصر، نیاسر، برزک  و جوشقان و کامو بود.

با وجود وارد اومدن فشار اقتصادی سنگین و گاه لطمات جبران ناپذیر بر پایه چرخ های صنعت گلابگیری و گردشگری به عنوان دو شریان مهم تزریق سرمایه به اقتصاد منطقه، اما حفظ جان و سلامت مردم مهم تره.

حالا که دست انتقام طبیعت خیلی زودتر از اونچه که بشر حتی برای فرزندان و آیندگانش تصور می کرد گریبانمون رو گرفته و بعد از گرم شدن کره زمین، افزایش خشکسالی ها، آلودگی شدید هوا، آلودگی آبها و کشته شدن هزاران پرنده و جانور دریایی به دلایل نامعلوم و هزاران رخداد نامیمون ناشی از سوء مدیریت و بی مبالاتی در مواجهه با محیط زیست دامنگیر جامعه جهانی شده، بهتره دیگه کمی از خودخواهی هامون کم کنیم و الان که کشور بیش از هر زمان دیگه ای به همدلی و همراهی مردمش احتیاج داره مثل کوه پشت هم باشیم و ثابت کنیم که ایرانی اگه بخواد نیمچه ویروس کرونا که سهله بدتر از اون رو هم از پا در می یاره.

یه بار دیگه دست های دلمون رو بهم بدیم و کمک کنیم هر چه زودتر شرایط به حالت عادی برگرده تا بازم تمامی فعالان صنعت گلابگیری و گردشگری شهرمون با خوشحالی کوله بار فروردین رو ببندن و آغوش شون رو برای اومدن اردیبهشت و باز شدن غنچه های گل مبارک محمدی باز کنن.

دگرگونی فصل ها جلوه گر قدرت بی پایان و بهار یادآور رحمت و محبت بی انتهای خداوند رحمان است که چشمه مهرش را بی دریغ نثار و سرازیر وجود مخلوقاتش می کند.

قدردان باشیم


دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *